رایگان می باشد.
خیلی خیلی تشکر
رایگان می باشد.
خیلی خیلی تشکر
کوچیک که بوم وقتی خواسیم صوحبت بوکونم گیلکی
می مار مرادعوا کودی
تونده بوسی
گوفتی بگب فارسی
تی خاشه جان ایشکنم صوحبت بوکونی گیلکی
کلاس ناره گیلکی
تومگه داهات شینی
می براران یاد دایی صوحبت بوکونید فارسی
به جای ری بیگید آقا
به جای کور بیگید خانم
شاید آمی وزیر خارجه مارم
خوپسره دعوا کودی
دعوا کودی بدجوری هم دعوا کودی.
طبق بخشنامه ی جدید دولت به فرهنگستان ادب اعلام گردید که زین پس لفظ انتقاد و ملحقاتش باید راهش را به سمت جهنم کج کندو دیگر به هیچ عنوان نبایدمورد استفاده قراگیرد وگرنه مساله امنیتی محسوب میشود.
چند وقت پیش یادتان است که یک عده آمدند و گفتند:باید مردم را بازور به بهشت ببریم و عده ای هم مقابل آنان بودندو می گفتند نباید مردم را با زور به بهشت برد بلکه اگر خواستند بروند جهنم بروند فقط رای به ما بدهند!ما به زور به بهشت روانه ی شان نمی کنیم.
حال اگر بیشتر دقت کنیم می بینیم کدام تفکر درست و کدام تفکر غلط می باشد
به عنوان مثال ما فروعی مانند امر به معروف و نهی از منکر داریم که سه مرتبه دارد:
مرحله اول باید با کسی که عمل گناهی انجام داده طوری رفتار شود که بفهمد به سبب انجام آن گناه با او اینطور رفتار می شود.
مرحله ی دوم امر و نهی با زبان است ؛ یعنی کسی که واجبی را ترک کرده است دستور دهد که واجب را بجا بیاورد و به گناهکار دستور دهد که گناه را ترک کند.
اما مرحله ی سوم که استفاده از زور است ، یعنی برای جلوگیری از منکر و برپایی واجب ،یعنی زدن گناهکار(1)
مشخص است که همه ی مردم گذرشان به بهشت نمی خورد،اما سخن ما اینجا در مورد وظیفه است نه نتیجه.
1:بخش امر به معروف و نهی از منکر آموزش احکام تدوین محمد حسین فلاح زاده
صد روز اول کولاک کردید برنامه ها ،و اجراءیاتتان عالی بود.
روند اجرایی سبد کالا خیلی خوب بود ،مردم هم کاملا با جنبه عمل کردند .
مذاکرات ژنو هم عالی برگزار شد برد برد بود.اصلا هم امتیاز قابل توجهی به آن طرف داده نشد.
در زمینه آزادی مطبوعات که دیگر تشکر ،اصلا روزنامه توقیف نکردید !ممنون
جمعی از منتقدین باسواد
من تو رو گدایی می کنم
از خدا و خلقش فرقی نمی کند من تو رو گدایی می کنم
من با این هیکل و تیپ و ادعام
نمیشه عارم که تو رو گدایی بکنم
می دونم تو رو اگه گدایی نکنم
میشه حسرت یه دنیا عقده تموم عمرم
اگه قرار باشه حتی یه لحظه بشی برای من
میشینم تا دم مرگ گداییت می کنم
غرور و مرورم رو زیر پا له کردم
و نشسته ام تا تو رو گدایی بکنم
جاذبه ات
مثل سیب نیوتون
خورد به سرم
و از آن روز تا به حال
گیج این جاذبه ام
....
درونم انقلابی شده است
اعضایم سر به شورش در آورده اند
بعضی هایشان حتی شهید
و این طغیان نتیجه خواهد داشت می دانم
....
خودنویسم همان طور که از اسمش پیداست
خودش می نویسد
و فرمان عقلم اینجا
سالبه به انتفاء موضوع است
کاری نمی شود کرد دست به یکی کرده اند دیگر
ومن که بدم نمی آید از این ساخت و پاخت
....
دوست دارم اثبات شی نفی ما عدا نمی کند(اقتباسی)
حلقه:حلقه گرفته بودند تا از جنگ که بر می گردد دستش کند ولی حیف وقتی که برگشت دیگر دستانش جای حلقه انداختن نداشت.
شکنجه:اتوی داغ جای نشستن می خواست پشت او روی تاول های روز قبل جای خوبی بود-آخ
حسرت:دیگر نمی بوسیدش این از وقتی شروع شد که تاول ها در صورتش جا خوش کرده بودند.
سیصدو شصت و چهار:اول فروردین به دنیا آمد.جنگ شد.آخر اسفند مرد.
مادرانه:هر روز صبح لباس هایش را از توی کشو در می آورد و حسابی ذوق می کرد اما هیچ وقت فکرش را هم نمی کرد سقط جنین با گاز خردل.
امید دیدار:لباس هایش را که آوردند خاک کنند نیامد گفت :بچم رو سالم تحویل دادم و سالم تحویل می گیرم .بعد از چند ماه پسرش آمد ولی حیف خودش.
و داستان شماره شصت از من است: کلیک
بعد از اینکه در کشور ما سایتی فیلتر می شود و یا کالایی قدغن می شود کسانی که مخالف این موضوع هستند مبحث فرهنگ سازی را مطرح می کنند فی المثل می گویند این راش نیس آقا ما باید فرنگ سازی کنیم و بر همین اساس ما بر آن شدیم معنای فرنگ سازی را بیابیم طی تحقیق دو و میدانی که انجام دادیم به این تعاریف و سخنان از فرنگ رسیدیم که توجه شما را به درک کردن آن معانی جلب می کنیم:
الف :فرهنگ سازی مثلا در فیس بوک این چنین به دختر جامعه می قبالانیم که دختر عزیزم اگر می خواهید عکس های خودتان یا مامانتان یا دوست هایتان رو درون پیجتان بگذارید لطفا اول نیت فرهنگ کنید بعد با قوت قلب دکمه ارسال را بزنید.
ب:عده ای دیگر فرهنگ را این چنین معنا کرده اند که فرهنگ سازی حرف مفته کی دیده کی شنیده
ج:عده ای دیگر گفته اند هنوز معنای این واژه در ایران مشخص نیست لذا طی نامه ای از ریاست فرهنگستان زبان خواستاریم که معنایی برای این واژه وضع کنند.
د:بعضی ها هم گفته اند در ایران کاربرد این واژه پس از فیلتر یا غدقن کالایی استعمال می شود و تا قبل از آن هیچ کس نگاه سگ به آن نمی اندازد.
پ.ن کلیک
زیبا کلام :اصولگرایان ته دلشان از اینکه رئیس هیات اروپایی به هاشمی احترام نگذاشت خوشحال شدند.
با این اوصاف
الف:زیبا کلام دکتری ته دل شناسی دارد!
ب:تکذیب می کنیم ایشون دکتری آکادمیک دل و قلوه شناسی ندارند بلکه مدتی در دل و جیگر فروشی محلشان کار می کردند و از این طریق پی به این مطلب برده اند!
ج:داستان این نیست بلکه تقسیر حرف ایشون اینه که :ایها الناس تحلیل های من دوزار خریدار نداره !کنایه وار می خواستم بگم که بابا من می خوام تغییر رشته بدم برم رشته ی دل و قلوه شناسی !متخصصین کمکم کنن شما مردم هم دعا کنین رتبه بیارم شاید تو این رشته فرجی شد
وقتی که بارون می زنه
پشت شیشه زل می زنه
به یاد اون روزهایی که
باهم زیر بارون بودیم
چترامونو بسته بودیم
با همدیگه می خندیدم
خدا ازت گله دارم
چرا انداختی فاصله
بین من و او این همه
من این بالا
اون این پایین
چرا چرا چرا چرا
به چند نفر کلید ساز نیازمندیم ،کلید دولت تدبیر و امید در قفل گیر کرده و شکسته است.
شرایط:
1.لیسانس کلید سازی و قفل باز کنی
2.داشتن حداقل دو سال سابقه کار در کلید سازی محل
3.آشنایی و مسلط به قفل ها ی غربی علی الخصوص قفل های آم ریکا
4.اعتدال در کلید سازی و قفل باز کنی
سلام دوستان
مدتی نیستم تمرکزم روی مطالعه است فعلا
ممنون از همه ی شما .چه موافقانم چه مخالفانم
و زمان مدتی هم معلوم نیست شاید یک هفته شاید دو شاید چند ماه
اولی: چقدر هل میدن!
دومی: این هل نیست عشقه
غروب است پرندگان سر و صدا نمی کنند با اینکه دارد هوا تار تار می شود
از صدای جیر جیر جیرجیرک ها هم خبری نیست قرار است این آخرین غروبم
در زادگاهم باشد فردا بلیط اتوبوس دارم - برای دیدار با یکی از دوستان یا شاید
هم فرا تر از یک دوست خانه اش مشهد است و قبله اش یک گل سرخ
باز هم مثل هفت یا شش سال اخیر اجازه داده است که به خدمتش برسم
همین الان جیر جیرک ها هم شروع به جیر جیر کردند
باد هم صدایش در آمده و برگ های درختان را روی زمین جا به جا می کند
این چند روزه با اینکه کار ها خوب پیش می رود و دغدغه ی خاصی ندارم ولی
حوصله هیچ کاری را ندارم
حسین و فاطمه دختر و پسر عمو هایم که سنشان به هشت سال نمی رسد
آن طرف کمی دور تر از من دارند دوچرخه یشان را درست می کنند .
انگار آسمان می خواهد ببارد رعد و برق هایش حاکی از این است
خیلی مدت است نباریده ام گوشی ام اخطار خالی شدن شارژ می دهد درونم
پر است کاش او هم مثل گوشی ام خالی می شد غرش آسمان شدید تر
می شود انگار خیلی پر است ولی تا حالا که نباریده است دارد خودش را
می کشد از این حالت بدم می آید حالتی که پر از غرش و تلاطم باشد و نتوان
بارید
حسین و فاطمه را نگاه می کنم با خود می گویم کاش مثل ان ها بی آلایش
بی دغدغه بی سیاهی و خیلی از این بی ها بودم
هم زمان از لپ تاپم موسیقی پخش می شود مازیار است می خواند:
داره بارون می باره
اما چه فایده داره
وقتی تو رو ندارم
که بشینی کنارم
چشام باز می بندم
به گریه ها می خندم
وقتی که فاصله می افتد
باید به دنبال راهی رفت که
فاصله ها حذف شوند.
بعد مدت ها
روزها
هفته ها
ماه ها
جمع شده ایم
با هم
پله پله
تا ملاقات با خدا.
پس نوشت:معتکفیم.
من حیث المجموع خوب بود
از سراسر کشور می آیند اینجا
می گویند هوایش خوب است
نمی دانم پس چرا احساس خفگی می کنم.
بیست و چهار چهل و هشت کار می کرد.
هر وقت که می آمد خانه زن و بچه هایش آرزو می کردند که کاش ساعت کاری اش برعکس بود.
(لطفا دنبال مصداق نباشید این فقط یک نوشته است.)
اگر به بعد از پیروز شدن آقای روحانی نگاهی بیندازیم می بینم که بعد از پیروزی شان جناح های اصولگرا و اصلاح طلب با زور خودشان را می خواهند به او بچسبانند یا او را به خود بچسبانند .در حالی که حقیقت اینگونه نیست و بااینکه آقای روحانی شعار اعتدال می دهد ولی اعتدال از منظر او اعتدلال از منظر آیت الله است.
چه بخواهیم و چه نخواهیم نه روحانی جناحش چپ است و نه راست بلکه جناح او جناح آیت الله هاشمی است این را می شود هم از حمایت بی چون و چرای هاشمی قبل از انتخابات از او دانست و هم در دیدار اخیری که با آقای روحانی داشته است و این جمله را که گفته:
«آمده بودم ببینم کارهایشان پیشرفت میکند یا نه که دیدم کارها به خوبی انجام میشود.»
ثابت کردکه بازیگردان این دوره آیت الله هاشمی است و بازیگرش...
دیروز دست پدرم رو گرفتم گفتم بریم خونه ی مامان بزرگ تمشک بچینیم ،رسیدیم ایستگاه سواری ،از شانس ما پیکان نصیبمون شد ما هم عقب نشستیم نکته ای که توجه ام رو به خودش جلب کرد این بود که با این که سه نفر عقب نشستیم ولی جای خیلی تنگ بود حال موضوعی که فکرم رو مشغول کرده اینه که چطور زمان قدیم راننده های پیکان دو نفر جلو سوار می کردند، یکی هم بغل دست و حداقل چهار نفر عقب؟
الف:پیکان های زمان قدیم برکت داشتند و لی الان خدا برکت پیکان ها رو برده.
ب:پیکان های زمان قدیم تولید زمان شاه بودند.
ج:تورم به مردم حسابی ساخته .
د:پیکان های الان با توجه به تحریم ها نتونستن زیر فشار گرونی مقاومت کنند و لاغر شدند البته با روی کار اومدن دولت تدبیر و امید دارن به روال قبل بر می گردند.
نه سازش نه تسلیم یار جلیلی هستیم.
متاسفانه گاها از عده ای از دوستان می شنویم که من به فلانی رای نمی دهم چون اگر رای بیاورد ممکن است چوب لای چرخش بگذارند آقا زاده ها و آقاها !!
هر چقدر هم که خوب باشد اصلا اصلح باشد.
در اینجا سوالی برای من پیش آمده است ،دوستان عزیز به نظر شما این کار شما ظلم نیست ؟
ظلم به مردم ،به اسلام ،اهل بیت
اولا: حق مظلوم را پایمال کرده اید .
ثانیا: به ظالم کمک کرده اید .
ثالثا: جامعه اسلامی را به تباهی کشانده اید.
مدتی است که برای خراب کردن دکتر جلیلی جماعت نادان یا دانا البته از نوع جاهلش دست به شایعاتی می زنند و یا شایعات خبرگزاری های آن ور آب نقل می کنند ،یکی از همین شایعه ها این است که می گویند دکتر جلیلی همان احمدی نژاد است ، بله این قضیه چیز واقعیتی است البته اگر از این منظر نگاه کنیم که احمدی نژاد سال 84 فردی ساده زیست بود خانه ای نه چندان داشت ماشینش بنز بود اما بنز نبود انقلابی بود خودباخته نبود محافظه کار نبود کار هایش روی رو بود مثل آب زلال بود البته از نوع آب شهر و وام دار کسی نبود ،رسانه های ضد انقلاب بر ضدش بودند نه تنها رسانه ها، بلکه آیت الله ها ،آقا زاده ها ،دلیلیش معلوم است خب؛ به خاطر اینکه ادم که خوب باشد و اهل آرمانهای انقلاب ،چوب لای چرخش می گذارند متهمش می کنند
اما اینکه می گویند جلیلی سرگذشتش می شود سرگذشت احمدی نژاد 88 چیزی نسبی است شاید بشود شاید نشود اگر هم, فرض یک درصد هم بدهیم که مانند احمدی نژاد می شود همان یک درصد را می توان به همه ی کاندیدا ها سرایت داد به روحانی ،به عارف،به ولایتی ،به رضایی و... و ممکن است همه روی عوض کنند و اگر استدلالمان بشود به اینکه فلانی شاید عاقبت به خیر نشود دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود به هیچ کس نباید رای دهیم چون احتمال یک درصد برای همه می رود و بازهم فرمایش روح الله چاره ساز کار ماست که می گوید میزان حال فعلی افراد است .
نکته ای که دیگر باید گفت این است که رئیس جمهور باید ساده زیست باشد وقتی که بنز داشته باشد یا تو فلان خونه ی مجلل زندگی کند به نظر شما می تواند بفهمد قشر ضعیف جامعه با چه مشقتی زندگی می کند ؟
خان اول: رسیدیم دم در نگهبانی ،گیر دادند که دوربین حق ورود ندارد حمید را فرستادیم برود دوربینش را تحویل دهد و من و مجتبی هم رفتیم تو و تا حمید بیاید رفتیم اسم وبلاگهای خودمان را چک کردیم اسم وب مجتبی بود ولی اسم وب من نه!!!!!
دختر ی که اسم ها رو چک می کرد گفت برید تو سیستم ببیند رفتم و اسمم رو پشت سیستم به مسئولش گفتم پیدا نکرد خلاصه اسمم رو وارد کرد (تو دلم گفتم جشنوارتون توی حلقومم میل می زنید ،پیامک می دهید بعد اسمم تو اینجا نیست) و کارت ورود به جشنواره رو به من دادو برای حمید هم یک کارت گرفتیم چون مهمان بود و شرکت کنند نبود.
خان دوم:وقتی خواستیم برویم به سمت خان دوم مجتبی گفت مثل اینکه نمی گذارند موبایل و ... ببریم داخل باید ببریم تحویل بدیم ،گوشی های هوشمند دوازده دو صفر من با سیستم عامل ای او اچ هفت رو گرفت باضافه گوشی خودش و رفت قبل از خان اول تحویل داد.
همینکه وارد خان دوم شدیم از این دستگاه هایه خارجکی گذاشته بودند که می رفتیم تو و اگه مواد مخدر و ...داشته باشی بوق می زنه من هم کیفم رو گذاشتم روی میز و وارد دستگاه شدم که بوق زد یعنی من مواد بووووق دارم یک گروهبان گارسیا هم اونجا بود و اومد منو بگرده ولی چیزی عایدش نشد بعد مجتبی گفت بخاطر کفشته چون یک قسمتش فلز داره .خلاصه وارد شدیم آخی!
خان سوم :دیدیم وسایل پذیرایی آمادست چایی برداشتیم و مجتبی هم رفت شیرینی خارجکی به عبارت اخری دانمارکی برداشت آورد اولین قورت چایی رو که زدم دیدم مزه آبجوش میده ،چای رو گذاشتم و شیرینی رو خوردم بچه ها چایی شون رو خوردن بعد از چای دیدم دارن بسته فرنگی میدن رفتیم بگیریم آخه از شهر بوق تا سالن کنفرانس اسلامی به خاطر همین بسته ی فرنگی اومده بودم من که به خاطر این و...
بسته رو گرفتیم و محتویاتش رو دیدیم ناراحت شدم یک ضد حال اساسی خوردم ؛به خاطر اینکه هر چقدر دنبال رساله آقای میم گشتم نبود.
خان چهارم:از پله ها رفتیم به سمت پایین و رسیدیم به درسوم و باز هم گروهبان گارسیا و داداش کایکو بودند که بایستی مارو می گشتد خلاصه دیدن هیچ وسیله ای نداریم و اجازه دادند وارد شویم آخی بالاخره وارد شدیم.
صندلی های اکثرا پر شده بودند ما هم رفتیم اون آخر ماخرا سه تا صندلی پیدا کردیم و نشستیم .همه نوع قشر آدم تو سالن حضور داشتند از کرد سنندج با شلوار کردی تا رشتی با شلوار معمولی،از سبزواری تا بچه ی طرون از گمی تا کردستانی،از بچه ی کوچکی که کتاب مدیر مدرسه ی جلال را از بسته ی فرهنگی مادرش برداشته بود و ورق می زد و با شیرین زبانی صلوات می داد از گیتار زن و...تا روحانی عمامه به سر واز خیلی ها تا خیلی ها بودند.
مجری هم مجری معروفی بود همان که ریشش را افشینی یا ستاری گذاشته بود قول اول ،قول من است و قول دوم قول مجتبی،اولش را با شعر علی ای همای رحمت شهریار شروع کرد و بعد کمی درباره ارزشمندی خون شهیدان
وبعد محمد علیزاده به اجرا پرداخت صدایش هم خوب بود انصافا و بعد از آن گروه موسیقی روناک بود یا روستاک یا هیچ کدوم شروع به خوندن آهنگ های کردی ،لری ،شمالی و سه نقطه کردند ولی پایه میکروفون نداشتند بعد یکی اومد میکروفون رو با دست گرفت براشون(برنده سیمرغ بلورین مدیریت به مسئول همایش)بعد از پنج یا شش دقیقه پایه میکروفون آوردند.
بعد هم مجری دعوت کرد از آقای شریف زاده رئیس ستاد جریان اونحرافی ببخشید آقای میم و از هرکلمش پانصد بار می گفت بهار
بهار اومد بهار زد توسر دوست پسرش بهار بعد بهار تو فصل بهار رفتن رستوران بهار غذای بهاری پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت برگشتنی ...خلاصه بهار تو بهاری شده بود بعدش هم طرفدارای بهار تو فصل بهار و تو چشنواره بهار براش دست زدند من هم مثل ماست موندم تو دلم گفتم این کسایی که دست می زنن عجب اسکل هایی هستند.
و بعد هم نوبت آقای رییس جمهور بود اوایل گفت جای اقای بهار خالیه خب ما بنا رو بر اصاله الصحه گذاشتیم و گفتیم ایشاا... امام زمانه بعد چند دقیقه قید زد که بله جای آقای منتظر بهار خالیه و بعد دوباره مردم هم اسکولانه دست زدند صحبت های آی رییس جمهور هم بهار تو بهار بود خلاصه
خان پنجم :دبیرهای وب نویسی و عکاسی اومدند گزارش کار دادند و داوری ها هم حرفه ای بود الکی حرف درست نکنید که برنده ها مال جریان اونحرافی ببخشید آقای میم بوق ق ق ق بودند.
خان ششم:بعد جشنواره رفتیم نماز خوندیم شام نخوردیم والا به خدا ولی اکثرا رفتند شام،ما هم مثل بچه های باکلاس نماز خوندیم بعد رفتیم شام .شامشون هم خوب بود اونقدرها هم که دارید فکر می کنید نبود یه جوجه بود و یه سالاد ونوشابه و ماست والا
خان هفتم:برگشتیم به قم ساعت حدودای 30/12 بود و در مدرسه مجتبی اینا هم بسته بود و مجبور شدیم بریم حرم بخوابیم حرمم هم خیلی خلوت بود .
خان هشتم:شاید الان منو متهم کنید که رفتید پیش جریان انحرافی و از این چرت و پرت ها ولی این جشنواره تجربه ی جدیدی رو به من باز کرد.
مطلب اول:اصولا رسانه ها نقش زیادی را برای معرفی شخصیت ها و در آوردن پدر و مادر افراد و سه نقطه به ویژه در ایام انتخابات ایفا می کنند .در کشور ما هم همین گونه می باشد از این همه سایت ها ،وبلاگ ها و الخ به جز تعدادی انگشت شمار وجود دارند که بی طرف عمل می کنند به طور کلی بچه بازی در نمی آورند البته به جز تعدادی انگشت شمار رو این رو باید اینجا عنوان کنم که این تعداد انگشت شمار رو برای خالی نبودن عریضه نوشتم اگر شما جایی خدای نکرده چشمانتان خورد به همین تعداد انگشت شمار ما را هم از دامنه ی شان بی خبر نگذارید .گرایش های پشت سایت ها و وبلاگ ها عبارتند از:به چپ ،راست ،بالا، پایین ،دایره .
مطلب دوم :وقتی که هر روز از سایت پیگیر و جویای اخبار می شوم امکان ندارد که یک نوع گرایش خاصی را پیگیری کنم از هر کدام از این چپ ،راست ،دایره و مربع ها را می گذارم کنار هم و بعد می نشینم کنج دیوار ،سیگاری از جیب در می آورم و روی لبم میگذارم و با کبریت روشنش می کنم وپک اول را که زدم تحلیل می کنم دنیا رو نگاه بکنید همه شدن تحلیل گر والا بقال سر کوچه ،کهنه فروش،نون خشکی ،من هم روش خدا به داد ...
مطلب سوم :متاسفانه در زمان حاضر شاهد این می باشیم که بعضی از خبر گذاری ها که داعیه اسلام و اخلاق را دارند برای مبارزه با طیف های دیگر که اغلب این را از سر احساس تکلیف عنوان می کنند دست به بچه بازی می زنند مثلا تا طرف موافق نظریات شان عمل می کنند می نویسند آیت الله فلانی یا دکتر فلانی به محض اینکه نظرات طرف برخلافشان شد تیتر می زنند فلانی ،فلانی .یا عکس طرف را می زنند که در کنار ماشینش که بنز است خب چه چیزی می خواهد ثابت کنند می خواهند این را بگویند که این ماشین را از راه ثروت نامشروع به دست آورده یا بگویند چون پولدار است دغدغه ی قشر ضعیف جامعه را ندارند یا اینکه حسودیشان می شود که فلانی ماشین بنز دارد .
امروز که داشتم از همدان به ساوه می اومدم راننده ماشین رادیوش رو روشن کرد از قضا هم زنده داشت مجلس پخش می شد من هم شاید برای اولین بار داشتم زنده از اندر احوالات مجلس آگاه می شدم خدا رو شکر خوب بود اول برنامه ها رو اعلام کردند بعدش قرآن خوندند و جناب رئیس دستور به شروع جلسه دادند. بحث امروز هم بر سر رای اعتماد دادن به آقای عباسی بود یه چیز که برام جالب بود این بود که جناب رئیس مدام به نماینده ها می گفت بشینید رو صندلی هاتون هر دقیقه حتی موقعی که موافقین و مخالفین آقای عباسی صحبت می کردند آقای رئیس می گفت نماینده های محترمی که سرپا هستید بشینید بعد از مدتی دوباره باز هم گفت تا رسید به اینجا که گوش نماینده ها بدهکار نبود و آقای رئیس گفتن نذارید نام ببرم آقای فلانی بشنید نذارید نام ببرم.
با این اوصاف بحث سر این به وجود آمده که چرا نمایندگان سر صندلی هایشان نمی شینند:
الف: صندلی میخ دارد
ب:صندلی برای کشورهای خارجکیه و تولید ایران نیست
ج:تا حالا صندلی ندیدن به قول قل مراد صندلی چیه؟
د: نماینده ها منتظر بودند که آقای رئیس از روی صندلی بلند شود و بیاید و نفری یک چک به نمایندگان بزند تا مثل نماینده های خوب سر جایشان بنشینند
پ .ن:تا اونجایی که یادمه حرف های آقای رئیس همینه شاید هم جاهایی نقل به مضمون شده شما ببخشید
15 اردیبهشت
امروز یکی از روزنامه ها تیتر زده بود مجلـس گلوی هدفمندی را گرفت
حال بحث ما بر سر این است که مجلس چگونه موفق شده گلوی هدفمندی را بگیرد:
الف:اینکه هدفمندی امروز وقتی که به مجلس اومد در نزده وارده شده و بچه های مجلس پریدن یکی گرفت دستش رو اون یکی پاش رو و جناب رئیس هم گردن هدفمندی رو .
ب:هدفمندی داشته تو خیابون به دختر مردم نگاه می کرده از قضا بچه های مجلس داشتن از اون ور رد می شدن این صحنه رو دیدن رفتن گلوی هدفمندی رو گرفتن و بهش گفتن هدفمندی مگه ناموس نداری به ناموس دیگران نگاه می کنی
ج:هدفمندی بگم بگم راه انداخته بود مجلسیا هم گفتن الان میگه گرفتن گلوش رو تا نگه
د:هدفمندی با توپ زده بود شیشه پنجره مجلس رو پایین آورده بود و بچه های مجلس هم گفتن شیشه ی بیت المال بود باید پولش رو بدی تا ندی هم گلوت رو ول نمی کنیم.
چه طور شده که همه احساس تکلیف کرده اند:
1.هیچی شب می خوابن خواب می بیینند صبح همه احساس تکلیف می کنند .
2.فکر می کنند تو شورای شهر حلوا نذری می دن یا ساندیس و پراید.(اگه نریم نگیریم رو دست شون میمونه و اسراف میشه)
3.پیش خودشون گفتن آدم باید احساس داشته باشه اگه احساس نداشته باشه مریضه ما هم که سالمیم پس بریم صغری کبری خدیجه به همین راحتی
4.تو دوران درس و بحث تکلیف ها شون رو خوب انجام ندادن الان وجدانشون به شدت درد گرفته و گفتن باید بریم تو شورا پیش بچه ها کنار هم بشینیم و تکلیف هامون رو انجام بدیم در ثانی حوصله ی مون هم سر نمیره
5.شورا ارث باباشونه احساس تکلیف کیلویی چنده
هرسال مردم کشور به نه دی می بالند و ما مردم رشت به هشتم دی هشتاد و هشت چون یک روز از مردم دیگر استان ها زود تر به میدان آمدیم یک روز هم یک روز است گاهی یک روز تاریخ را دگرگون می کند
خوب است بالیدنمان
شاید کمی دیر تر آمده بودیم به حال و روز توابین دچار می شدیم یا شاید هم شدیم و حال باید توبه کنیم!چرا اصلا چرا ندارد معلوم است دیگر ،این فتنه از چه زمانی شروع .چندین ماه پایه های کشور ما لرزید عکس خمینی ها پاره شد اهانت ها شد انسانیت از بین رفت با شعار نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران
دل حسین زمان گرفت بغضش ترکید
و و چند تا نقطه تا رسید به کجا تا انجایی که رسید به عاشورا هلهله و دست و رقص و اهانت به امام حسین تا اینجا پیش رفت بعد به رگ غیرتمان برخورد و آمدیم در صحنه
گفتیم به امام حسین اهانت شده است بله شانس اوردیم اگر کمی دیرتر می آمدیم معلوم نبود چه طور بایستی آن دنیا جواب شهدا را ،مهدی فاطمه را یا کل شیعیان جهان و مسلمانان را ...
چون دلشان را لرزاندیم آنهایی که چشمشان همواره به ما بوده و هست با اوضاعی که خود به وجود آوردیم دلشان را دچار تردید نمودیم مایی که می گویم ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند
اسممان را گذاشته ایم شیعه ی حسین به حسین حساسیم خوب است ولی باید بدانیم که مردم زمان حسین دیر به میدان آمدند و نتیجه اش شد...
همه ی ما اولین برگ تاریخ را که خواندیم این بود که تاریخ می خوانیم تا از سر گذشت پیشانیان درس بگیریم پس چرا...