بیست و چهار چهل و هشت کار می کرد.

هر وقت که می آمد خانه زن و بچه هایش آرزو می کردند که کاش  ساعت کاری اش برعکس بود.

(لطفا دنبال مصداق نباشید این فقط یک نوشته است.)