۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

رای می دهم

نه سازش نه تسلیم یار جلیلی هستیم.

۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱

تصمیم درست

متاسفانه گاها از عده ای از دوستان می شنویم که من به فلانی رای نمی دهم چون اگر رای بیاورد ممکن است چوب لای چرخش بگذارند آقا زاده ها و آقاها !!

هر چقدر هم که خوب باشد اصلا اصلح باشد.

در اینجا سوالی برای من پیش آمده است ،دوستان عزیز به نظر شما این کار شما ظلم نیست ؟

ظلم به مردم ،به اسلام ،اهل بیت  

اولا: حق مظلوم را  پایمال کرده اید .

ثانیا: به ظالم کمک کرده اید .

ثالثا: جامعه  اسلامی را به تباهی کشانده اید.

موافقین ۲ مخالفین ۱

قطعا جلیلی احمدی نژاد است،شک نکنید.

مدتی است که برای خراب کردن دکتر جلیلی جماعت نادان یا دانا البته از نوع جاهلش دست به شایعاتی می زنند و یا شایعات  خبرگزاری های آن ور آب نقل می کنند ،یکی از همین شایعه ها این است که می گویند دکتر جلیلی همان احمدی نژاد است ، بله  این قضیه چیز واقعیتی است البته اگر از این منظر نگاه کنیم که  احمدی نژاد سال 84 فردی ساده زیست بود خانه ای نه چندان داشت ماشینش بنز بود اما بنز نبود انقلابی بود خودباخته نبود محافظه کار نبود کار هایش روی رو بود مثل آب زلال بود البته از نوع آب شهر و وام دار کسی نبود ،رسانه های ضد انقلاب بر ضدش بودند نه تنها رسانه ها، بلکه آیت الله ها ،آقا زاده ها ،دلیلیش معلوم است خب؛ به خاطر اینکه ادم که خوب باشد و اهل آرمانهای انقلاب ،چوب لای چرخش می گذارند متهمش می کنند

اما اینکه می گویند جلیلی سرگذشتش می شود سرگذشت احمدی نژاد 88  چیزی نسبی است شاید بشود شاید نشود اگر هم, فرض یک درصد هم بدهیم که مانند احمدی نژاد می شود همان یک درصد را می توان به همه ی کاندیدا ها سرایت داد به روحانی ،به عارف،به ولایتی ،به رضایی و... و ممکن است همه روی عوض کنند و اگر استدلالمان بشود به اینکه فلانی شاید عاقبت به خیر نشود دیگر سنگ روی سنگ بند نمی شود به هیچ کس نباید رای دهیم چون احتمال یک درصد برای همه می رود و بازهم فرمایش روح الله چاره ساز کار ماست که می گوید میزان حال فعلی افراد است .

نکته ای که دیگر باید گفت این است که رئیس جمهور باید ساده زیست باشد وقتی که بنز داشته باشد یا تو فلان خونه ی مجلل زندگی کند به نظر شما می تواند بفهمد قشر ضعیف جامعه با چه مشقتی زندگی می کند ؟

 

 

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱

دیدار من با جریان اونحرافی در جشنواره وب نویسی بهار

خان اول: رسیدیم دم در نگهبانی ،گیر دادند که دوربین حق ورود ندارد حمید را فرستادیم برود دوربینش را تحویل دهد و من و مجتبی هم رفتیم تو و تا حمید بیاید رفتیم اسم وبلاگهای خودمان را چک کردیم اسم وب مجتبی بود ولی اسم وب من نه!!!!!

دختر ی که اسم ها رو چک می کرد گفت برید تو سیستم ببیند رفتم و اسمم رو پشت سیستم به مسئولش گفتم پیدا نکرد خلاصه اسمم رو وارد کرد (تو دلم گفتم جشنوارتون توی حلقومم میل می زنید ،پیامک می دهید بعد اسمم تو اینجا نیست) و کارت ورود به جشنواره رو به من دادو برای حمید هم یک کارت گرفتیم چون مهمان بود و شرکت کنند نبود.

خان دوم:وقتی خواستیم برویم به سمت خان دوم مجتبی گفت مثل اینکه نمی گذارند موبایل و ... ببریم داخل باید ببریم تحویل بدیم ،گوشی های هوشمند دوازده دو صفر من با سیستم عامل ای او اچ هفت رو گرفت باضافه گوشی خودش و رفت قبل از خان اول تحویل داد.

همینکه وارد خان دوم شدیم از این دستگاه هایه خارجکی گذاشته بودند که می رفتیم تو و اگه مواد مخدر و ...داشته باشی بوق می زنه من هم کیفم رو گذاشتم روی میز و وارد دستگاه شدم که بوق زد یعنی من مواد بووووق دارم یک گروهبان گارسیا هم اونجا بود و اومد منو بگرده ولی چیزی عایدش نشد بعد مجتبی گفت بخاطر کفشته چون یک قسمتش فلز داره .خلاصه وارد شدیم آخی!

خان سوم :دیدیم وسایل پذیرایی آمادست چایی برداشتیم و مجتبی هم رفت شیرینی خارجکی به عبارت اخری دانمارکی برداشت آورد اولین قورت چایی رو که زدم دیدم مزه آبجوش میده ،چای رو گذاشتم و شیرینی رو خوردم بچه ها چایی شون رو خوردن بعد از چای دیدم دارن بسته فرنگی میدن رفتیم بگیریم آخه از شهر بوق تا سالن کنفرانس اسلامی به خاطر همین بسته ی فرنگی اومده بودم من که به خاطر این و...

بسته رو گرفتیم و محتویاتش رو دیدیم ناراحت شدم یک ضد حال اساسی خوردم ؛به خاطر اینکه هر چقدر دنبال رساله آقای میم گشتم نبود.

خان چهارم:از پله ها رفتیم به سمت پایین و رسیدیم به درسوم و باز هم گروهبان گارسیا و داداش کایکو بودند که بایستی مارو می گشتد خلاصه دیدن هیچ وسیله ای نداریم و اجازه دادند وارد شویم آخی بالاخره وارد شدیم.

صندلی های اکثرا پر شده بودند ما هم رفتیم اون آخر ماخرا سه تا صندلی پیدا کردیم و نشستیم .همه نوع قشر آدم تو سالن حضور داشتند از کرد سنندج با شلوار کردی تا رشتی با شلوار معمولی،از سبزواری تا بچه ی طرون از گمی تا کردستانی،از بچه ی کوچکی که کتاب مدیر مدرسه ی جلال را از بسته ی فرهنگی مادرش برداشته بود و ورق می زد و با شیرین زبانی صلوات می داد از گیتار زن و...تا روحانی عمامه به سر واز خیلی ها تا خیلی ها بودند.

مجری هم مجری معروفی بود همان که ریشش را افشینی یا ستاری گذاشته بود قول اول ،قول من است و قول دوم قول مجتبی،اولش را با شعر علی ای همای رحمت شهریار شروع کرد و بعد کمی درباره ارزشمندی خون شهیدان

وبعد محمد علیزاده به اجرا پرداخت صدایش هم خوب بود انصافا و بعد از آن گروه موسیقی روناک بود یا روستاک یا هیچ کدوم شروع به خوندن آهنگ های کردی ،لری ،شمالی و سه نقطه کردند ولی پایه میکروفون نداشتند بعد یکی اومد میکروفون رو با دست گرفت براشون(برنده سیمرغ بلورین مدیریت به مسئول همایش)بعد از پنج یا شش دقیقه پایه میکروفون آوردند.

بعد هم مجری دعوت کرد از آقای شریف زاده رئیس ستاد جریان اونحرافی ببخشید آقای میم و از هرکلمش پانصد بار می گفت بهار

بهار اومد بهار زد توسر دوست پسرش بهار بعد بهار تو فصل بهار رفتن رستوران بهار غذای بهاری پارسال بهار دسته جمعی رفته بودیم زیارت برگشتنی ...خلاصه بهار تو بهاری شده بود بعدش هم طرفدارای بهار تو فصل بهار و تو چشنواره بهار براش دست زدند من هم مثل ماست موندم تو دلم گفتم این کسایی که دست می زنن عجب اسکل هایی هستند.

و بعد هم نوبت آقای رییس جمهور بود اوایل گفت جای اقای بهار خالیه خب ما بنا رو بر اصاله الصحه گذاشتیم و گفتیم ایشاا... امام زمانه بعد چند دقیقه قید زد که بله جای آقای منتظر بهار خالیه و بعد دوباره مردم هم اسکولانه دست زدند صحبت های آی رییس جمهور هم بهار تو بهار بود خلاصه

خان پنجم :دبیرهای وب نویسی و عکاسی اومدند گزارش کار دادند و داوری ها هم حرفه ای بود الکی حرف درست نکنید که برنده ها مال جریان اونحرافی ببخشید آقای میم بوق  ق ق ق بودند.

خان ششم:بعد جشنواره رفتیم نماز خوندیم شام نخوردیم والا به خدا ولی اکثرا رفتند شام،ما هم مثل بچه های باکلاس نماز خوندیم بعد رفتیم شام .شامشون هم خوب بود اونقدرها هم که دارید فکر می کنید نبود یه جوجه بود و یه سالاد ونوشابه و ماست والا

خان هفتم:برگشتیم به قم ساعت حدودای 30/12 بود و در مدرسه مجتبی اینا هم بسته بود و مجبور شدیم بریم حرم بخوابیم حرمم هم خیلی خلوت بود .

خان هشتم:شاید الان منو متهم کنید که رفتید پیش جریان انحرافی و از این چرت و پرت ها ولی این جشنواره تجربه ی جدیدی رو به من باز کرد.

۹ نظر موافقین ۳ مخالفین ۱